شبکه افق - 15 اردیبهشت 1401

"علم" و تله ی تعریف های "ضد تعریف"

روز معلم - سلسله مباحث نگاه الهی و الحادی به "علم" - 1390

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هر علم یا تکنولوژی که در جهت ساختن و نزدیک شدن به انسان اسلام چه در اشل فردی و چه اجتماعی، اقتصاد اسلام، اخلاق اسلامی، عدالت اسلامی، برادری و اخوت اسلامی، معنویت اسلامی، کمک کند مشروع است صدمه بزند حرام است نامشروع است خرید و فروش و نگهداری و آموزش آن همه‌اش حرام می‌شود چون معیار سود و ضرر مادی و معنوی امت و بشریت است. رشد و سقوط، سعادت و شقاوت انسان است. بعد فقها گفتند اگر آلات مشترک بود یعنی یک ابزاری بود که هم به آن کار می‌آید و هم به این کار می‌آید این‌جا باید چه کار کرد؟ اکثر فقهاء می‌گویند که اصل این آلت، این ابزار، این صنعت، این فن حرام نیست مشروع است اما استفاده از آن مشروط به استفاده درست است اگر در جهت درست استفاده شود مشروع می‌شود و اگر نادرست استفاده شود حرام می‌شود دووجهی می‌شود. اگر بگوییم از هر دو وجه آن می‌شود استفاده کرد ولی آن یکی غالب است. کدام غالب است؟ خیلی منطقی و دو دوتا چهارتاست قابل محاسبه است. پس علم و صنعت هم علوم طبیعی هم مقدس می‌شوند اگر در جهت هدف مقدس هستند که هدف شریعت اسلامی است آن وقت همانطور که یک کسی دارد فقه می‌خواند تفسیر قرآن می‌خواند و دارد عبادت می‌کند یک کسی هم که دارد در هر کدام از این رشته‌های دانشگاهی دیگر که شما می‌خوانید به شرط این که در جهت آرمان‌های اسلامی و به نفع جامعه باشد و نیاز در جامعه باشد این عبادت می‌شود مثل همان است کسی فکر نکند که فقه و اصول علم دینی است علوم دیگر علوم غیر دینی است! نه, بلکه هم علوم دینی می‌شوند اگر در مسیر دین هستند. حالا به شما بگویم اگر در خلاف مسیر دین باشند همه‌اش غیر دینی می‌شود حتی فقه و اصول هم غیر دینی می‌شود یعنی اگر یک کسی برود فقه و اصول بخواند تفسیر بخواند، فلسفه و کلام بخواند برای صدمه زدن به فقه دینی، خواندن آن فقه و اصول حرام است غیر دینی است. در حوزه نظر این، در حوزه عمل. ممکن است ظاهر یک عمل ربط به نظر این‌هایی که بین دین و دنیا تفکیک می‌کنند ظاهر آن را دینی نبینند مثلاً جنگیدن، مثلاً کارخانه زدن، مثلاً تولید اشتغال، کشاورزی، دامداری، صنعت، می‌گویند خب این را در همه جای دنیا دارند این کارها را می‌کنند این به دین و غیر دینی چه کار دارد؟ همین عمل، دینی و مقدس و جهاد فی‌سبیل‌الله می‌شود. تعبیر جهاد اقتصادی را چرا به کار می‌برند؟ «جهاد» یک کلمه‌ای است که بار ارزشی دارد جهاد اقتصادی یعنی چه؟ در فرهنگ سکولار ما جهاد اقتصادی نداریم چون آن‌جا جهاد یک مفهوم دینی است و اقتصاد هم یک مفهوم غیر دینی می‌شود. اما این‌جا نه. از آن طرف شما یک عمل ظاهراً دینی دارید دیگر ما دینی‌تر از عبادات عملی نداریم اگر سر هرچه شک داشته باشیم سر عبادت دیگر شک نداریم که دینی است مثلاً بگوییم نمازشب. اگر همین نمازشب برخلاف جهت اهداف دین باشد یک عمل غیر دینی بلکه ضد دینی می‌شود مثلاً یک کسی بلند شود نمازشب برای ربا بخواند ظاهر آن عبادت است اما صددرصد این عمل غیر دینی است. پس تفکیک دینی و غیر دینی، پسوند دینی و غیر دینی معلوم بشود که چه چیزی دینی است و چه چیزی غیر دینی؟ هر عمل و هر علم و هر فن و تخصص و مهارت و صنعتی که در جهت ساختن انسان مطلوب دین در ساحت فردی یا اجتماعی کمک می‌کند آن علم و آن فن و صنعت و مهارت، آن عمل دینی است دینی از حداقل آن به معنای حلال یعنی مشروع و جایز، مشروعیت دارد و نامشروع نیست و حداکثر آن که واجب می‌شود. واجب یعنی فوری عینی. چون شما اگر آن علم و آن فن و آن کار را نکنید امّت اسلام وابسته می‌شود گرسنه می‌ماند ضربه می‌خورد نفوذپذیر می‌شود وابستگی اقتصادی پیدا می‌کند وابستگی سیاسی پیدا می‌کند خب خیلی از متفکران اسلامی بحث کردند و می‌گفتند این وضعیت فعلی علمی و تکنولوژی که در دنیاست برگردیم ببینیم جرقه و شروع آن کجا بوده است؟ این حرف کاملاً درست است خیلی‌ها از این مسئله غافل هستند و لذا دچار خودکم‌بینی عقده حقارت شدند و این که نتیجه‌های غلط گرفتند که ما که این‌طوری هستیم و در صنعت و تکنولوژی عقب ماندیم و آن‌ها جلو افتادند برای این که ما دینی هستیم و آن‌ها هم گفتند دین را کنار بگذاریم! پس راه پیشرفت، سکولاریزه شدن هم علم و هم عمل و هم نظامات زندگی است خب جواب آن این است که اصلاً شروع این علوم جدیدو تکنولوژی و پیشرفت در مورد همین علوم تجربی برگردید ببینید کجا بوده است در یک جامعه دینی بوده در تمدن اسلامی بوده، در یک تمدن دینی بوده است نه در تمدن غیر دینی. این از این جهت خوب است برای این که بفهمید تاریخ را بشناسید خودباوری و بدانید که شناسنامه و تاریخی که برای علم می‌نویسند بعد می‌گویند این برای علم جدید است این شناسنامه قلابی است مثل این که تقسیم می‌کنند به این که علم جدید داریم و علم قدیم. علم قدیم چیست؟ علم قدیم علوم مذهبی هستند علم جدید هم علوم غیر مذهبی هستند که به درد زندگی می‌خورند آن‌ها به درد سخنرانی و منبر می‌خورند و این‌ها به درد زندگی و جامعه و تکنولوژی و صنعت. خب هر دو تقسیم غلط است هم علم قدیم و جدید یک تقسیم‌بندی اروپایی است برای آن‌ها معنی دارد ولی برای ما معنی ندارد و هم دینی و غیر دینی کردن آن به این معنا غلط است که می‌گوییم بعضی علوم مذهبی هستند و بعضی از علوم نه. بله بعضی از علوم موضوع آن منابع مذهبی هستند مثل حدیث و تفسیر و فقه و اصول و کلام برای درک این مسائل. بعضی دیگر هم موضوع آن چیز دیگری است اما یک وقت علم را دارید به حسب موضوع به دینی و غیر دینی تقسیم می‌کنید که ما اصلاً چنین تقسیمی را در اسلام نداریم علوم را به حسب: 1) منابع و مبادی‌اش و آن فلسفه پیشاعلم و آن جهان‌بینی که از نظر علمی مسبوق به آن جهان‌بینی است و همین‌طور اهداف و غایات و نتیجه‌ای که آن علم و آن فن و صنعت دارد باید به دینی و غیر دینی تقسیم کرد. روشن شد؟ پس تفکیک علوم جدید، علوم قدیم، علوم مذهبی و علوم غیر مذهبی. این حرف‌ها با معیارهای خاصی معنا دارد با معیارهای ما معنا ندارد اما کسی بگوید این وضع فعلی تکنولوژی و این تعریف از این بسته‌بندی‌های علمی عیناً ادامه آن بسته‌های علمی است و مثلاً ما با ارزش‌های فرهنگی و دینی و اخلاقی غرب مخالف هستیم اما بطور مطلق و دربست از آن چه که به نام علم در دانشگاه‌های این‌ها تدریس می‌شود و ترجمه می‌شود و این‌جا می‌آید در همه زمینه‌ها از جمله علوم اجتماعی و علوم انسانی، این‌ها دقیقاً همان‌هایی است که این‌ها از تمدن اسلامی گرفتند این همان است. این تداوم همان است. نه این اشتباه است. این تداوم تاریخی آن ممکن است باشد و حتماً هست. ادامه تجربه او هست اما ادامه نظری و فلسفی او نیست. یک اتفاقی این وسط افتاد که از این‌جا به بعد و در این سطح دوم است که آن وقت علم به دینی و غیر دینی تقسیم می‌شود علم سکولار، علم دینی آن وقت به این معنای دوم آن وقت معنی پیدا می‌کند. نمی‌توانیم بگوییم آنچه که دارد در همه عرصه‌ها ترجمه می‌شود صرفاً امتداد همان علوم اسلامی و تمدن اسلامی است منتهی در جهان غرب رفت بسط پیدا کرد و گسترش پیدا کرد و ما از آن دست برداشتیم عقب ماندیم ولی آن‌ها ادامه دادند این حرف درست است یا غلط است؟ این حرف درست است به آن معنا که شروع علم تجربی یعنی این چیزهایی که در غرب به آن علم جدید گفتند و ما هم طوطی‌وار می‌گوییم شروع این علوم جدید و علوم تجربی، فیزیک، شیمی، آزمایشگاه، جانورشناسی، ستاره‌شناسی، جراحی، پزشکی، مکانیک، شروع این‌ها حتماً اروپایی نیست و حتماً مربوط به رنسانس نیست حتماً مربوط به قرن 17 میلادی که می‌شود قرن 11 هجری نیست حتماً دروغ است. حتماً شروع مکانیک و فیزیک و شیمی جدید برای قرن 18 و 19 و 17 با گالیله و کپرنیک و لاوازیا نیست این‌ها دروغ بزرگ است. این‌ها وسط قضیه است این‌ها ادامه کار مسلمان‌هاست به این معنا حتماً این ادامه اوست یعنی آنچه که در ترجمه‌های عظیمی که در همه علوم شده است در اسپانیا، در سیسیل، در ایتالیا، در بخش‌های دیگر این ترجمه‌ها از زبان عربی به زبان لاتین نبود نه علوم عقلی نه علوم اعتباری و نه علوم انسانی، نه علوم طبیعی، این‌ها هیچ کدام در دو- سه قرن اخیر در غرب به این تولید انبوه و این وضع فعلی را پیدا نمی‌کرد بدون ابن‌سینا و عمر خیام و ابن‌هیثم، پزشکی و ریاضیات و نورشناسی و فیزیک و مکانیک در قرن 17 و 18 در غرب هرگز متولد نمی‌شد اکثر این چیزهایی که به گالیله و نیوتن نسبت می‌دهند دروغ است. قوانین حرکت همه در آثار از ابوریحان، ابن‌سینا، فخر رازی، ابوالبرکات بغدادی، ابن‌جوزی همه هست 700 سال قبل از گالیله این حرف‌ها زده شده که زمین دارد دور خورشید می‌چرخد نه به عکس. زمین کروی است و جاذبه زمین و... اینها در کتابخانه‌ها هست منتهی آن‌جا که می‌گوییم اگر توزیع علم نشود با جهل مساوی است در کتابخانه‌ها و در تاریخ مانده است این‌ها یک تاریخ قلابی برای علم نوشتند همه ما و ما و شما هم داریم همین را می‌خوانیم. اصلاً جبر و مثلثات و ریاضیات جدید و هندسه کروی تا قبل از متفکران اسلامی – ایرانی اصلاً وجود نداشته است. فلسفه، ریاضیات، حقوق تا پزشکی و مفهوم بیمارستان مدرن همه از جهان اسلام آمده است. به این معنا بله این ادامه آن است این‌ها مدیون هستند و این‌ها قبل از آن‌ها بوده است ضمن این که می‌گویی ما، ما که نبودیم بلکه پدر و مادرهایمان بودند و رفتند من آنم که رستم جوانمرد بود. خب رستم جوانمرد بود به تو چه مربوط است؟ خب پدران ما خیلی آدم‌های مهمی بودند! خب این که خاک بر سر تو که با چنین گذشته‌ای یک چنین وضعی داری! تنبلی و بی‌عرضگی و تجربه‌محوری و مصرف کنندگی در عرصه علم و اقتصاد برای تو پز و افتخار شده است با این توجیه که پدران و مادران ما آدم‌های فهمیده‌ای بودند خب تو که نفهم هستی چه کارت کنیم؟ پدران شما باشعور بودند خب من با تو باید چه کار کنم؟ تو که تنبلی. تو که وارد کننده‌ای، تو که در تمام علوم ترجمه می‌کنی، به استخوان پدرانت پز می‌دهی؟ خب این که بد است اما از این جنبه‌ش که یک کمی عقده حقارت را کنار بگذارید همان شما می‌توانید که بارها امام(ره) در وصیت‌نامه‌شان گفتند. خب الآن هم می‌بینیم که دارد می‌شد یک شروع اسلامی داشته است اما نمی‌شود گفت این وضعیت و این نگاه به علم با همان نگاه اسلامی به علم است درست است که ریاضیدان و طبیعی‌دان و فضاشناس و زمین‌شناس اروپایی در قرن 1 و 18 و 19 آمد اول کپی‌برداری کرد و آثار متفکران و دانشمندان اسلامی را ترجمه کرد و اکثراً هم خیلی‌هایشان ایرانی بودند ولی این نگاه به علمی که امروز حاکم شد که از آن به نگاه سکولار به عالم و آدم تعبیر می‌شود نگاه غیر توحیدی و نگاه صرفاً مادی و ماتریالیستی به انسان و جهان، این دیگر به لحاظ فلسفی و مبنایی و نظری ادامه آن علم نیست یک چیزی در آن تغییر کرد. با این تغییر است که علم و تکنولوژی به دینی و غیر دینی قابل تقسیم می‌شود و آن وقت این‌جا مفهوم است. این دو نگاه به علم متفکران اسلامی بحث کردند که این‌ها بین‌ این‌ها در همه جهات پیوستگی نیست بلکه گسستگی است این لزوماً امتداد آن نیست یک جایی انقطاع اتفاق افتاده است این انقطاع از جمله در چه بود؟ یک مورد آن را من مثال بزنم، علوم در صنعت و تکنولوژی در نگاه اسلامی در دل جهان‌بینی اسلامی متولد می‌شود یعنی مبدأشناسی اسلامی، معادشناسی اسلامی، انسان‌شناسی اسلامی، تعریف آن از مبدأ و غایت عالم توحیدی است نه مادی و ماتریالیستی. اما آن جهان‌بینی فلسفی که این علوم و تکنولوژی غرب در درون آن دارد مدیریت می‌شود یک جهان‌بینی توحیدی نیست جهان بینی و انسان‌شناسی الهی نیست انسان‌شناسی صرفاً مادی است این علوم انسانی می‌شود و آن هم علوم انسانی. این علوم طبیعی می‌شود و آن هم علوم طبیعی. فرق‌شان در این نیست که تجربه را یکی قبول دارد یکی قبول ندارد هر دو تجربه را قبول دارند نسبت به هر دوی صنعت و تکنولوژی گشودگی هست هر دو به طبیعت به نگاه تصرف و آگاهی می‌شود نگاه کرد در هر دو جهان‌بینی هست منتهی یکی به جنبه ماتریالیستی و مادی اکتفا می‌کند و می‌گوید این سقف علم است یکی می‌گوید نه در دیدگاه اسلامی علوم مادی و طبیعی سقف علم نیست بخشی از علم است در دل تفکر توحیدی می‌شود فیزیک و شیمی و پزشکی و مهندسی خواند، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و اقتصاد خواند خارج از حریم و حوزه تفکر توحیدی هم می‌شود خواند، رو به خدا و پشت به خدا. دو جور می‌شود علم‌ورزی کرد و تمدن‌سازی کرد و نظام‌سازی کرد رو به خدا و پشت به خدا. این فرق علم و تکنولوژی دینی و غیر دینی است. در این مرحله اینجا معنی‌دار می‌شود. همه این علوم طبیعی، ریاضی و انسانی، تمام علوم که آن‌جا مطرح است ممکن است اینجا هم مطرح بشود آن وقت یکی هم با کدام جهان‌بینی بر یکی مبتنی بر توحید است و وحدانیت خداوند و اعتقاد به معاد و به ماوراءالطبیعه یعنی یک کسی فیزیک و شیمی و مثلثات و جبر را تحقیق می‌کند در عالم طبیعت و انسان‌شناسی و گیاه‌شناسی و جانورشناسی همه این کارها را می‌کند اما با توجه به این که این عالم این طبیعت ماوراءالطبیعه دارد فقط طبیعت نیست خداوند هست. غایت و معاد در پیش است. زندگی معنادار است، عبث نیست، ما کرم نیستیم. علوم انسانی دارد راجع به انسان مطالعه می‌کند با این پیشفرض که انسان هم مثل کرم است فرقی نمی‌کند یکی هم روی انسان مطالعه می‌کند اما با این حساب که این خلیفه‌الله و ظرفیت خلیفه‌اللهی دارد خب این‌ها دو جور علوم انسانی می‌شود انسان به علاوه فطرت یا انسان منهای فطرت؟ انسان ابدی است یا موقتی است؟ علوم انسانی مادی می‌گوید انسان را فقط در حد یک زندگی محدود مادی چند دهه‌ای مادی طبیعی تعریف می‌کند. علوم اسلامی انسانی نه، میگوید انسان یک موجود ابدی است ما اصلاً دیگر مرگ نداریم. می‌دانید انسان در تفکر دینی ابدی است اصلاً مرگ ندارد نوع زندگی عوض می‌شود نابود نمی‌شویم. علوم انسانی که می‌گوید موضوع من انسان نابودشدنی است تا آن که می‌گوید نابودنشدنی است. من با یک جوهر الهی غیر مادی باقی سروکار داریم یا با یک موجود مادی فانی؟ خب این دوجور انسان‌شناسی است. هست یا نیست؟ هرجایش را اشتباه می‌گویم بگویید. این‌ها دو سبک علوم انسانی می‌شود. نه این که این دو دسته علوم انسانی کلاً در همه جهات با هم متفاوت هستند؛ نخیر مشترکات هم خیلی داریم در آن عرصه که مربوط به تجربه و عقل تجربی می‌شود مشترک هستیم اما این بحث که غیر از این چیزی هست یا نیست؟ فقط همین‌هاست؟ در باب طبیعت هم همین‌طور. یک نوع دانش و علم است که دارد روی طبیعت مطالعه می‌کند اما در عین حال توجه دارد طبیعت به علاوه ماوراالطبیعت نه منهای ماوراء الطبیعت. روی این دارد مطالعه می‌کند جهان را می‌بیند منتهی می‌گوید این جهان در ظلّ حکمت الهی، مشیت خدا، عدل خدا، رحمت خداست همه چیز هم به هم مربوط است و این عالم طبیعت آیه خداوند است خب آن یک جور نگاه کردن به طبیعت است و آن هم یک جور است. طرف آن شاعری مذبذبی بود از این شعر نویی‌ها. یک وقت یک جایی می‌رفت آش نذری دعوتش می‌کردند شعر مذهبی می‌گفت در مدح ائمه و خدا و پیامبر، بعد در یک جمع دیگری می‌رفت می‌دید همه عرق می‌خورند و فساد می‌کنند فحش به دین و مذهب می‌دهند، یک مرتبه شروع می‌کرد فحش به همه پیامبرها می‌گفت! هر دو را شعر می‌گویند از این شاعرها داریم! بعد یکی از همین شاعرها در آن محافل دسته دوم سوم بودیم برداشته می‌گوید این زمین چیست؟ یک تکه سنگ سرد تیپاخورده! خب این یک جهان‌بینی است! یعنی پوچ‌گرایی و سیاه‌بینی و نهیلیزم از سراسر این نگاه می‌بارد این نگاه ماتریالیستی است حالا بیا روی این سنگ سیاه تیپاخورده بنشین در حوزه زمین‌شناسی مطالعه کن خب این یک جور می‌شود یک وقتی هم می‌گویی که این زمین محل توجه خداوند است محل محضر فرشتگان و ملائکه‌الله است و خدای متعال به این سنگ توجه کرد و آدم و حوا و انسان خلیفه‌الله را در این عالم دارد زندگی می‌کند و هر عملی که روی این سنگ انجام بدهید تمام زمین و زمان علیه تو شهادت می‌دهد و آگاه است پایت را روی زمین می‌گذاری زمین شهادت خواهد داد که تو به چه نیتی هستی و به کدام سمت داری حرکت می‌کنی؟ کجا می‌روی؟ خب این دو جور نگاه به سنگ است. این سنگ تیپاخورده نیست زمین‌شناسی در بستر کدام جهان‌بینی؟ توحیدی یا الحادی یا شکاکانه؟ سه تیپ می‌شود. ممکن است در فرمول ریز زمین‌شناسی‌اش فرقی نمی‌کند می‌گوید یا بالاخره سنگ تیپاخورده یا یک حکمت و مشیتی در کارش هست بالاخره لایه‌های زمین‌شناسی را که می‌خواهیم بررسی کنیم مشخصات این سنگ این و این است! بله این‌جایش را تفاوتی نداریم منتهی این زمین فقط این نیست این را بفهم این می‌شود دینی یعنی شروع دینی شدن آن از این‌جاست. و الا ما نگفتیم بروید فرمول‌های زمین‌شناسی تجربی را کنار بگذارید و بروید در قرآن و روایات بگرد راجع به لایه‌های زمین که از چه انواعی تشکیل شدند کجا آتشفشان شده؟ کجا زلزله بوده؟ نفت کجا تولید شده؟ برو این‌ها را از توی قرآن و روایات دربیاور! این‌ها مبحث عقلی و تجربی است خودِ قرآن و روایات و سنت ما می‌گوید عقل و تجربه حجت الهی است دیگر باید لقمه را بجوند توی دهن ما بگذارند؟ گفتند نگاه توحیدی به عالم بکنید آن بخشی که به اخلاق و حقوق مربوط می‌شود به سعادت شما مربوط می‌شود آن‌ها حتماً اسلامی و غیر اسلامی دارد و الا در بقیه جهات که بحث عقل و تجربی و محاسبه و استدلال است آن‌ها را نگفتیم به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم کنید به قول امام ما هندسه اسلامی و غیر اسلامی نگفتیم داریم؟ مثلاً بگوییم به علاوه اسلامی و به علاوه غیر اسلامی! مثلاً ضرب غیر اسلامی تقسیم است و به علاوه غیر اسلامی منها است! ما این‌طوری که نگفتیم. گفتند جامع ببین. آنچه که با تجربه درک نمی‌شود با عقل درک می‌شود را انکار نکن. آن چیزی که با تجربه و عقل عادی بشر درک نمی‌شود و با وحی کشف می‌شود آن‌ها را انکار نکن نگفتند این را اثبات نکن. این را با عقل تجربی و تجربه اثبات کن چرا آن را انکار می‌کنی؟ چون تجربی نیست؟ مگر معرفت مساوی با تجربه است؟ از این جا به بعد است ممکن است بگوید من وحی را منبع معرفت و علم نمی‌دانم این غیر دینی می‌شود یعنی علم ناقص، تو فقط علم را که منشأ آن تجربه است علم می‌دانی. فقط آن علم نیست یک علم هم هست که منشأ آن تجربه نیست و محسوس نیست. اصلاً معلوم شما لزوماً محسوس نیست بعضی از معلومات معقول هستند با حس نمی‌توانی به آن برسی باید با عقل برسی. بعضی‌ها مشهود باطنی‌اند. با ریاضت و تهذیب نفس و کشف شهود باطنی باید به آن برسی با چشم و گوش و بینی که نمی‌توانید آن را در آزمایشگاه درک کنید. معقولات را که نمی‌شود زیر میکروسکوپ دنبال آن بگردند. این‌ها دانشمندان عوام ما بودند. اصلاً کسی که دنبال معقولات می‌رود با ابزار تجربی حسی می‌گردد آن مشکل عقلی دارد. چه کسی گفته که خداوند و فرشته‌ها را می‌شود در آزمایشگاه فهمید؟ مگر آن‌ها محسوس هستند؟ مگر امر مادی هستند که شما در آزمایشگاه دارید دنبال آن‌ها میگردید؟ تازه همه امور مادی در آزمایشگاه نمی‌توانید درک بکنید. بسیاری از امور مادی هستند که در آزمایشگاه نمی‌توانید درک کنید مگر ماده مساوی با موجود است؟ آن علمی که می‌گوید ماده مساوی با موجود است و علم مساوی با تجربه است آن علم سکولار و مادی می‌شود. آن علمی که می‌گوید موجود اعم از ماده است و علم شامل علم تجربی هست ولی محدود به علم تجربی و حسی نیست و سطوح دیگری هم از علم وجود دارد آن علم دینی می‌شود نه این که تفسیر قرآن و فقه و حدیث علم دینی است مثلاً علوم طبیعی غیر دینی است اصلاً چنین تقسیمی نداریم. آن زمانی که پیامبر(ص) فرمودند «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ » بر هر زن و مرد مسلمانی آموختن علم واجب است آن زمان ما علمی به نام علم کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول اصلاً نداشتیم اصلاً این علم‌ها نبوده بعداً درست شد. اتفاقاً آن زمان همین علوم طبیعی بود. علوم طبیعی بود ولی فقه و اصول که زمان پیامبر(ص) نبوده است در قرن 2 و 3و 4 و عمده قرن 3 و 4 است چطور می‌تواند منظور پیامبر این باشد که یک دسته علوم بله و بقیه خیر! پس عرض کردیم علم دینی و غیر دینی به چه معنا بله و به چه معنا نه. این‌ها درست شد؟ هرجایش درست نشد بگویید درست نشد.

یکی از حضار: همین‌هایی که می‌بینید باعث می‌شود که کشورهای غربی پیشرفته‌اند ولی ما عقب‌مانده‌ایم، همین دین باعث ...

جواب استاد: بازدوباره بعد از همه این حرف‌ها شما را سپردم به همه این‌ها. یک ساعت است من دارم همین را توضیح می‌دهم.

یکی از حضار: استاد ببخشید شاید الآن حوزه بحث این نباشد ولی سؤال این است که آیا یک اندیشمند دینی با نگاه توحیدی خودش می‌تواند در نظام علّی و معلولی به اصطلاح ورود پیدا کند و این را برهم بزند؟

جواب استاد: حتماً. این سؤال شما، سؤال خوبی است. جسارت نشود این سؤال شما، ناشی از گوش نکردن شما به بحث بود. سؤال شما، سؤال دقیق‌تری است. سؤال کردند که آیا می‌شود معتقد به تکوینی الهی بود و این که این نظام عالم الهی است و بعد بروید توی علم و تجربه و آزمایشگاه بخواهید تغییراتی بدهید؟ جمله کلیدی در سؤال ایشان این است دانشمند مسلمان می‌تواند برود این نظام علّی را بهم بزند؟ می‌دانید اشتباه شما کجاست؟ دوستان می‌دانند که کدام جمله ایشان منشأ اشتباه شد؟ بهم زدن نظام علّی. ما اصلاً چیزی به نام بهم زدن نظام علّی نداریم. بهم زدن نظام علّی محال است. شما به هیچ ترتیبی نمی‌توانید نظام علّی را بهم بزنید. دانش بهم زدن نظام علّی نیست دانش، شناختن نظام علّی است و استفاده درست از نظام علّی است. علوم تجربی رابطه تجربی بین علل و معلول در عرصه طبیعت را می‌شناسند، کار فیزیک این است، کار شیمی این است، کار پزشک این است، کار ستاره‌شناس این است، کار ریاضی‌دان هم در عرصه مفاهیم منطقی و مفاهیم ریاضی آن هم همین‌طور است منتهی در عرصه خودش. در عرصه معقولات هم یک کسی که دارد مباحث حکمت و فلسفی و الهیات می‌خواند او هم در عرصه معقولات دارد از علل و معلول صحبت می‌کند. چه چیزی باعث چه چیزی می‌شود؟ بنابراین علم – دقت کنید نقطه سؤال‌شان سؤال خوبی است اما نکته اشتباه سؤال کجا بود؟ - گرانیگاه خطا، فکر می‌کنند که دانش و صنعت، یعنی بهم ریختن نظام علّی، بعد می‌گویند خب اگر مسلمان باشی مسلمان تسلیم در برابر خداوند است و می‌گوید این نظام عالم را بهم نزنیم خدا ناراحت می‌شود! خداوند یک سفره‌ای چیده ما نرویم آن را بهم بزنیم! ولی کسی که کافر و بی‌دین است می‌گوید خدا چیست؟ نظام عالم چیست؟ برو همه چیز را بهم بزن! نظام عالم را کسی نمی‌تواند بر هم بزند. پیچیده‌ترین علم‌ها، شناخت درست نظام عالم است. آن کسی که می‌خواهد به مریخ سفینه بفرستد نظام عالم را بهم می‌زند یا نمی‌زند؟ نظام علّی عالم را برهم نمی‌زند بلکه او باید صدتا محاسبه کند انواع و اقسام علل و معلول‌ها را شناسایی بکند و بگوید الف نتیجه می‌دهد ب. ج با دال، می‌شود ضاد، صاد با ضاد می‌شود فلان، همه این‌ها را باید با عقل و تجربه بفهمد بعد تمام این‌ها را کنار هم می‌گذارد و بعد می‌گوید من با توجه به همه این علت‌ها و معلول‌ها به نحوی باید محاسبه کنم که در شکم هیچ کدام از این قواعد علمی علّی نروم و از این‌ها استفاده کنم تا به فلان‌جا بروم. غیر از این است؟ حرف من غلط است؟ پس کجا می‌شود یک کسی تفکر اسلامی دارد بگوید فلان. اولاً کجای اسلام گفته که در نظام عالم تصرف نکنید؟ عکس آن را گفتند. ما فقط ختم قرآن می‌کنیم برای این که ماه رمضان است! به معنی آن کاری نداریم. چقدر قرآن می‌فرماید که «سخرنا لکم». سخرنا یعنی چه؟ یعنی ما زمین و عالم طبیعت را برای شما تسخیر کردیم. «خلقنا لکم» برای شما آفریدیم. قرآن می‌فرماید خداوند وقتی انسان را خلق کرد «استعمرکم فی‌الارض» شما را به آباد کردن زمین گماشت. اصلاً به شما مأموریت داد منتهی با توجه به خداوند و مبدأ و معاد. تصرف در طبیعت بکن، مصرف هم بکن «کُلوا واشربوا» اما «لاتسرفوا» اگر قرآن گفته بود که نخیر «لاتأکلوا و لا تشربوا» می‌‌گفتیم آقا پس چطور زندگی کنیم؟ این چطور دینی است؟ می‌گوید اصلاً نخورید و نیاشامید. اگر این دین گفته بود که «حرّم زینت‌الله» تمام زیبایی‌ها حرام. می‌گفت یا زندگی یا دین! ولی با یک قرآنی طرف هستیم که می‌فرماید «ما حرّم زینت‌الله» بگو چه کسی زیبایی‌های این عالم را برای شما حرام کرده است؟ «کلوا و اشربوا» بخورید و بیاشامید. پس چه کار نکنیم؟ «لاتسرفوا» همین. درست مصرف کن. «تَمَتّعوا» لذت ببرید و تصرف کنید در این عالم، منتهی «واشکروا لی» شاکر باش. «اِتّّقواالله» این‌ها را گفتند کجا گفتند نکن. سؤال‌تان روشن شد؟ بله.

یکی از حضار: احساس می‌کنم این سؤال از این‌جا نشأت می‌گیرد که این هنوز روشن نشده است که اگر علم دینی شد چه اتفاقی در آن رخ می‌دهد؟ یعنی اگر علم دینی شد قرار است نظام علّی و معلولی برهم بریزد؟

جواب استاد: داشتم همین را عرض می‌کردم. گفتیم که تفاوت عالِم دین‌دار و عالِم بی‌دین و به این معنای دوم علم دینی و علم غیر دینی در این عرصه در چند چیز است: 1) در تفکر دینی نظام علّی عالم خودش یک نظام الهی است یعنی اگر آتش می‌سوزاند این‌طور نیست که ذاتاً آتش با سوزاندن است! این‌طوری نیست بلکه اراده خداوند است یعنی خداوند این نظام علّی را ایجاد کرده است ما اسباب داریم سبب و مسبب داریم اما مسبب‌الاسباب داریم. اصلاً فرق علم سکولار با علم دینی از جمله این است یکی فقط سبب و مسبب را می‌بیند یکی می‌گوید سبب و مسبب را ببین مسبب الاسباب را هم ببین. بله این علّت برای الف شد. الف علت برای ب شد اما چه کسی الف را علت برای ب قرار داد و چرا؟ این دوتا را بفهم به این دوتا سؤال هم جواب بده نه این که فقط به آن دوتا سؤال جواب بده. پس علم دینی نمی‌گوید به آن سؤال جواب ندهید نخیر باید به آن سؤال جواب بدهید دنبال علت‌های تجربی بروید اما سؤال‌های دیگر هم هست که باید به آن‌ها هم جواب بدهید آن کافی نیست. این فرق دینی و غیر دینی است. مسبب الاسباب را ببین، سبب و مسبب را هم ببین. در علم دینی چه در حوزه علوم انسانی که راجع به علل و معلول‌های انسانی و اجتماعی بحث می‌کند مثلاً می‌گوید در اقتصاد، پدیده الف، علت می‌شود برای پدیده ب. آن‌جا هم دارد راجع به علت و معلول در عرصه جامعه انسانی بحث می‌کند در تعلیم و تربیت می‌گوید اگر آن طوری تربیت کنی این‌طوری می‌شود اگر این‌طوری کنی آن‌طوری می‌شود پس این‌جا باز بحث علیت است. پزشکی هم همین است می‌گوید اگر این‌جا خونریزی کرد اگر رگ را این‌طوری بگیرید این‌طوری می‌شود اگر نگیرید آن طوری می‌شود! این هم علیّت است. شما هیچ علمی ندارید که در آن علم موضوع آن علم بررسی رابطه علّی بین علت و معلول‌ها نباشد و الا علم نیست. منتهی بحث این است که یک) علت و معلول خودش روی هوا نیست مسبب دارد. این عالم مبدأ دارد. نظام علّی نظام الهیاتی است مشیّت خداوند است مبدأ دارد، معاد دارد تصرف در این عالم هم باید بکنید منتهی به چه نحوی؟ ظالمانه یا عادلانه؟ اخلاقی یا غیر اخلاقی؟ مسرفانه یا غیر مسرفانه؟ شاکرانه یا کافرانه؟ و الا کسی نگفته که نباید تصرف کنی. باید تصرف کنی منتهی دو جور تصرف می‌شود کرد. حالا باز برای این که این تفاوت روشن بشود. باید روشن شود که ما سر چه چیزهایی تفاوت نداریم، سر چه چیزهایی تفاوت داریم. برای همین گفتیم عموم و خصوص من وجه.

یکی از حضار: استاد در مورد روش شناخت علت و معلول حس می‌کنم به خیلی چیزها بستگی دارد. مثلاً‌در علم پزشکی که ملموس‌تر است، برای این که علم پزشکی این‌طوری پیشرفت می‌کند مثلاً در علم پزشکی مثلاً اسیران جنگی را می‌گیرند و یک میله‌ای داخل جمجمه‌اش فرو می‌کند می‌پرسند می‌بینی یا نمی‌بینی؟ در حالی که در اسلام ملاحظاتی وجود دارد یا در مورد حیوانات در آزمایشگاه‌ها.

جواب استاد: این حرف درست فقط یک تفاوت دیگر می‌گویند دارد در همین حوزه علت‌شناسی می‌گویند مثلاً یک پزشکی غیر مسلمان بخشی از پیشرفت‌هایش محصول این بود آدم‌ها را در جنگ اسیر می‌کردند و می‌گفتند این موش آزمایشگاهی ما می‌شود سرش را سوراخ می‌کرد بدنش را تکه تکه می‌کرد بدنش را نابود می‌کرد تا بعد گزارش بدهد که پیشرفت کند ولی در اسلام چنین اجازه‌ای نمی‌دهند این درست است. منتهی دوتا پاسخ دارد. یک) تنها راه پیشرفت این نیست راه‌های مشروع و درستی می‌شود به دست آورد. چنان که به شما بگویم کالبدشکافی جنازه که این‌ها می‌گویند در قرن 19 میلادی در پزشکی اروپا شروع شد این هم دروغ است ما در قرن 12 میلادی گزارش کالبدشکافی جنازه داریم منتهی می‌گفتند جنازه مؤمن را کالبدشکافی نکنیم جنازه کافر باشد. می‌رفتند از یک خانواده کافر که شخصی از آن‌ها مرده پول می‌دادند و می‌گفتند برای شما که فرقی نمی‌کند شما که می‌گویید بعد از مرگ خبری نیست و کرامت الهی برای انسان قائل نیستید و می‌گویید آدم هم مثل گوساله و زرافه است خب ما پول می‌دهیم شما این کار را بکنید اما با جنازه مؤمن این کار را نمی‌کنیم برای این که مؤمن کرامت انسان را قبول دارد هم کرامت روحش را قبول دارد و هم کرامت بدنش را قبول دارد. لذا شما می‌دانید اگر بدن مرده کنار خیابان بیفتد بر همه واجب کفایی است که بدن را بردارند و نگذارند به آن بی‌احترامی بشود برای هرکس که هست. سریع بروند آن را غسل بدهند یا بشورند یا اگر جنازه و مرده‌ای را دارند تشییع می‌کنند فرمودند که بی‌تفاوت رد نشوید ولو در حد 10- 20 قدم پشت جنازه به احترام او حرکت کنید و برای او طلب رحمت کنید حتی بدن انسان هم کرامت دارد ولو او را نشناسید. نه این که زیر چاقو بیندازی و او را تکه تکه کنی. منتهی باز هم برای این کار راه‌های مختلف داریم. یک) جز بدن انسان راه‌های دیگری وجود داشته است. دو) بدن انسان غیر مؤمن با آن این کار می‌شده سه) اگر یک وقتی شرایطی پیش بیاید که ضرورتی باشد که واقعاً ضرورت باشد یعنی بقاء و فناء یک مسئله حیاتی در گرو یک کالبدشکافی یک جنازه ولو یک مؤمنی هم باشد این‌جا می‌شود این کار را هم کرد. بن‌بستی وجود ندارد. آیا ما خط در علم اسلامی یا در پزشکی اسلامی خط قرمزی نداریم؟ یعنی مثلاً می‌شود یک آدمی را بگیریم شکنجه‌اش کنیم نابودش کنیم انواع هورمون‌ها و دارو را روی او امتحان کنیم چون می‌خواهیم پزشکی پیشرفت کند این هم درد بکشد؟ نه اسلام این را اجازه نمی‌دهد و این مانع رشد پزشکی نیست و بعد پیشرفت‌هایی که از این راه‌ها به دست آمده، نهایتاً نتایج آن چه شد؟ مثلاً الآن در حوزه روانشناسی و در حوزه همین بافت‌شناسی بدن، خب از این مطالعات دو جور استفاده شده است هم در جهت خدمت به بشر، بهداشت و... و هم در جهت جنایت به بشر. می‌دانید سلاح‌هایی که می‌سازند شیمیایی و میکروبی و... این‌ها محصول علم است یعنی طرف همین بافت‌های بدن را می‌شناسد می‌داند این سلاح با بدن چه می‌کند! این هم محصول همان پیشرفت است. شکنجه، آمریکا و حکومت‌های وابسته، از زمان شاه، آمریکای لاتین، ایران، جای‌های مختلف تا همین الآن در زندان‌های خودشان مثل گوآنتانامو و ابوقریب این‌ها شکنجه‌های علمی می‌کنند از علم استفاده می‌کنند و شکنجه می‌کنند نمی‌گوید که همین‌طور بزن تا نفسش در برود! نه، می‌فهمد که باید چه کار کند تا بیشتر درد بکشد؟ بیشتر رنج ببرد. خب این هم علم است این هم محصول آزمایش و تکنولوژی است. اگر یک علمی (پزشکی) از طریق شکنجه یک اسیر پیشرفت کرد محصول آن را شما فکر نکن لزوماً ‌در جهت خدمت به بشر بکار می‌رود اتفاقاً محصول آن این‌طور جاها باز به کار می‌رود. بله اگر کسی منظورش این است که علم دینی به این معنا مانع پیشرفت است به نظر من آن پیشرفت نیست در جای دیگری هم که ضرورت داشته باشد اما خلاف اخلاق و شرع نباشد راه انعطاف باز است و راه‌های دیگری هم برای کشف علم وجود دارد. در اقتصاد هم همین هست. طرف گفت این شرع اسلام مانع پیشرفت اقتصادی و توسعه است! گفتند چطور؟ گفت نه می‌گذارد دروغ بگویی. نه می‌گذارد ربا بخوری. نه می‌گذارد کلاهبرداری کنی، نه می‌گذارد دزدی کنی، نه می‌گذارد رشوه بگیری، نه می‌گذارد اختلاس بکنی، خب نمی‌توانیم پیشرفت کنیم. پیشرفت چه کسی؟ تو که اختلاس کنی می‌دانم پیشرفت می‌کنی به کانادا می‌روی! تو با مبنای مادی پیشرفت کردی، اما یک) یک مسلمان این را پیشرفت می‌داند؟ این پیشرفت است؟ یعنی با کلاهبرداری و دزدی و خیانت و کسب حرام پیشرفت مادی بکنی پیشرفت است؟ اسم پیشرفت پولدار شدن است؟ باید روشن شود که تعریف پیشرفت چیست. اتفاقاً یکی از تفاوت‌های اقتصاد اسلام با اقتصاد سرمایه‌داری همین است اقتصاد اسلامی اقتصاد مقیّد به اخلاق است. اقتصاد اخلاقی است حلال و حرام دارد اقتصاد سرمایه‌داری اخلاقی نیست حلال و حرام ندارد خط قرمز ندارد سود سود سود! با جنگ می‌شود بکن، با تکنولوژی و سلاح‌های کشتارهای جمعی می‌شود بکن سود دارد! با گسترش مواد مخدر می‌شود بله بکن سود دارد! با تکنولوژی پورنو و سینماهای آنچنانی و فیلم فاسد می‌شود؟ بله پول است پول می‌آورد ما می‌خواهیم پیشرفت بکنیم. اقتصاد به علاوه اخلاق است، اقتصاد سکولار، اقتصاد منهای اخلاق است. سیاست چه؟ آن هم همین‌طور. حقوق بشر چه؟ حقوق بشر اسلامی یعنی حقوق بشر به علاوه مسئولیت بشر. حقوق بشر اومانیستی یعنی حقوق بشر منهای تکلیف بشر. تو فقط حقوق و اضافه حقوق داری تکلیف نداری. حقوق بشر اسلامی یعنی خداوند در باب حقوق و حدود ما سکوت نکرده است بلکه شریعت فرستاده است. حقوق بشر سکولار یعنی ما با خدا و فرمان خداوند کاری نداریم. حقوق بشر اسلامی یعنی هم فرد را ببین هم جمع را ببین. حقوق بشر اسلامی یعنی هم دنیا را ببین هم آخرت را ببین. حقوق غیر بشر اسلامی یعنی فقط دنیا را ببین. چطور این‌ها فرق ندارد؟ این حقوق بشر است اسم آن هم حقوق بشر است. پس روشن شد که علم، حقوق بشر، تکنولوژی به چه معنا دینی و غیر دینی است؟ آیا دینی بودن مانع پیشرفت است؟ - که ایشان هم پرسید و ایشان هم گفتند – سؤال: آیا دینی بودن مانع پیشرفت است؟ به این سؤال جواب نمی‌دهید مگر این که بگویید قبلاً تو باید اول به دوتا سؤال جواب بدهی. یک) این که دقیقاً پیشرفت یعنی چه؟ یعنی من پولدار بشوم به هر قیمتی این پیشرفت است؟ با انسان‌شناسی مادی بله، با انسان‌شناسی توحیدی نه. ما داریم با عقل حرف می‌زنیم این‌هایی که گفتیم بی‌عقلی بود؟ این‌ها که می‌گوییم همه‌اش عقل است هرجایش عقل نبود بگو عقل نیست. عقل، از همین عقل بپرسیم، آنچه که به عقل ناقص بنده می‌رسد این است تا چه به عقل ناقص شما برسد. از عقل می‌پرسیم که جناب عقل، آقای عقل، خانم عقل، تعریف پیشرفت چیست؟ عقل می‌گوید که بستگی دارد برای چه و چه کسی داری پیشرفت را تعریف می‌کنی؟ پیشرفت برای ماشین چطوری تعریف می‌شود؟ سرعت خوب، امنیت خوب و راحتی رانندگی. پیشرفت برای یک قاشق چیست؟ باز همین است؟ سرعت خوب و... ؟ نه، کار است. پیشرفت هر شیئی و هر پدیده‌ای متناسب با خودش است. پیشرفت برای انسان، هرجایش عقلانی نیست بگویید پیشرفت برای انسان، سؤال می‌کنید انسان کیست؟ عقل می‌گوید انسان کیست که می‌خواهی پیشرفت او را تعریف کنی. این که انسان کیست؟ شروع دعواست. به ماتریالیست بگو انسان کیست؟ می‌گوید یک الاغ است که روی دوتا پایش ایستاده است! واقعاً چه فرقی دارد؟ در مکتب اومانیزم هرکس ثابت کرد تفاوت دارد به لحاظ جوهری و به لحاظ ارزشی، هرکس ثابت کرد یک جعبه شیرینی پیش من دارد! هر نوع شیرینی که بخواهد! قیمتش فرقی نمی‌کند. اگر ثابت کردید تفاوت دارد. یکی می‌آید از کرامت انسان حرف می‌زند. در یک تفکر، هستی‌شناسی و جهان‌شناسی و طبیعت‌شناسی، علم طبیعی نسبت به جهان این‌طور است که واقعیت در این عالم، صرفاً قشر مادی و طبیعی عالم است و این عالم خدا و مبدأ ندارد اصلاً این هستی فلسفه ندارد! هدفی در کار نیست. زندگی معنادار نیست وقتی جهان معنادار نیست و غایت ندارد زندگی چرا معنادار باشد؟ از این نوع جهان‌شناسی و انسانشناسی چه چیزی در می‌آید؟ پوچ‌گرایی، اصالت نفس، ‌اصالت لذت. هر کاری من بخواهم همان درست است هر کاری نخواهم غلط است. هر کاری که لذت می‌برم جزو حقوق بشر است، این‌ها عقل است یا جهل است؟ خدا اصلاً نیست یا اگر هم هست جهان مستقل از خداوند دارد ادامه پیدا می‌کند؟ همان اول آفریده و بعد به مرخصی رفته است! تصرف خدا و مداخله خدا در اداره جهان، این که این عالم کوچکترین جزئیات آن عالم ماده و غیر ماده تحت مراقبت و نظارت مستمر خداوند است خب قبول ندارد. طبیعت شناسی سکولار ربوبیت خدا را قبول ندارد طبیعت‌شناسی اسلامی، دانش اسلامی و دانشگاه اسلامی قبول دارد و می‌گوید طبیعت‌شناسی بعلاوه ربوبیت خداوند نه منهای ربوبیت خداوند. انسان‌شناسی حتی جسم‌شناسی هم همین‌طور است. یک پزشک مسلمان وقتی دارد کالبدشکافی می‌کند و بدن یک مریض را نگاه می‌کند به او می‌گویند توصیف کن یک پزشک مسلمان و یک پزشک ملحد دو جور توصیف می‌کند نمی‌گویم لزوماً به زبان بگویند. او میگوید که خون در رگ حرکت می‌کند در ذهنش این است. یک پزشک مسلمان چطوری به قضیه نگاه می‌کند؟ خداوند خون را در رگ دارد حرکت می‌دهد. تعریف جسم منهای روح یا بعلاوه روح؟ منهای خدا یا بعلاوه خدا؟ می‌شود پزشکی اسلامی یا غیر اسلامی. پزشکی منهای اخلاق یا بعلاوه اخلاق؟ پزشکی اسلامی و سکولار مگر فرق دارد؟ بله خیلی فرق دارد. پزشک اسلامی مسلمان انسان و مریضش را امانت خداوند می‌داند می‌گوید این امانت خداوند است. پزشک سکولار یک نگاهی می‌کند و می‌گوید این کالای تجاری من است! چقدر می‌توانم از این مریض گیرم بیاید؟ خب این دو جور است. پزشک مسلمان می‌داند حیات مقدس است و باید به هر قیمتی تلاشش را بکند این انسان حفظ بشود مگر بی‌خوابی مگر بدبختی و پول هم نداشته باشد به تو پول هم ندهد. یک گدایی است پزشک مسلمان نمی‌تواند بگوید چون پول ندارد ولش کن چون حیات مقدس است. چون قرآن به او می‌گوید نجات جان یک نفر مساوی است با جان کل بشریت. مگر قرآن این را نمی‌گوید؟ چون پیامبر می‌فرماید اگر کسی مجروحی را ببیند و رها کند و برود «تارک‌المجروح کجارحه» مثل کسی است که او را مجروح کرده است اگر کسی از کنار یک مریض یا مجروحی رد شود و بگوید به من چه؟ مثل کسی است که او را مجروح کرده و مثل قاتل اوست. پزشک مسلمان بگو این گداست پول ندارد و هیچی هم به من نمی‌رسد ولی من باید وقت بگذارم. جان یک انسان است امانت خداوند است کرامت دارد. پزشک مسلمان با مریض فقیر و دارا دو جور رفتار نمی‌کند ولی پزشک سکولار می‌کند البته نمی‌گویم لزوماً می‌کند ممکن است یک پزشک غیر مسلمان باشد که او هم تربیت اخلاقی داشته باشد و او هم به یک معنا روح معنوی داشته باشد ولی در هر صورت او را هم باید دید که تا آخرش هست یا نیست؟ تا یک جایی همه جلتمن و مهربان هستند مثلاً آب کم می‌آید شما بفرمایید. بعد دو روز میگذرد آب قطع است اصلاً آب نیست می‌رود یکی پس کله او می‌زند آب را از جلوی او برمی‌دارد. در حالت عادی جلتمن است پشت چراغ قرمز می‌ایستد بعد می‌گوید شما بفرما، برق‌ها می‌رود بعد می‌بینید توی سروکله هم پریدند جلتمن‌بازی تا یک حدی است از یک لحظه دیگر تو هستی و منافع تو. دیگر نوبت ایثار است آن هم نه این که کسی برایت کف بزند بلکه ایثار برای خدا، این فقط با ایمان به غیب می‌شود. بدون ایمان به غیب نمی‌شود. پس همه رشته‌ها،‌ همه صنعت‌ها، همه تخصص‌ها و تکنولوژی‌ها به این معنا دینی و غیر دینی دارد منتهی به آن معنای اولی که عرض کردم نه. تفاوت‌های عظیم بین جهان‌بینی مادی که پشت تعریف علم و تکنولوژی است با جهان‌بینی اسلامی که در پسِ این پرده ممکن است باشد. اگر به این‌ها توجه نکنیم ممکن است بگویید این علم و تکنولوژی ادامه همان علم و تکنولوژی چند قرن پیش است منتهی پیشرفت کرده است. حالا ما از کمر قضیه برویم این را بگیریم و ما هم ادامه بدهیم و پیشرفت کنیم. نه. مبانی این متفاوت شده است. البته منظور من این نیست که تمام دانشمندان غرب مادی هستند. نخیر. بسیاری از این‌ها هم اصل خدا را هم قبول دارند بعضی‌هایشان معنویت را هم قبول دارند و اهل کلیسا هم هستند البته اقلیت هستند ولی هستند منظور این سبک نگاه به علم است. نه منظور هر کسی که پشت میز آزمایشگاه نشسته است. این بخش را جمع‌بندی کنم. باید به مبانی معرفت‌شناسی توجه داشت. و رابطه تجربه با وحی باید روشن شود. زمینه‌های مابعدالطبیعی و فلسفی دارند همه علوم حتی علوم طبیعی و تجربی باید به این قضیه توجه بشود یک دانشمند مسلمان این عالم ماده و طبیعت را تنها بخش واقعیت نمی‌داند می‌گوید این یک مرتبه از مراتب واقعیت است اتفاقاً عالم طبیعت پایین‌ترین مرتبه و نازل‌ترین مرتبه از مراتب وجود و هستی و واقعیت است. نمی‌گوید این تمام واقعیت در این ماده است. هرچه تجربه تجربه حسی کردم هست هرچه نکردم نیست. نه حکمت خداوند را همه جا می‌بینید. رحمت خدا را می‌بیند. عدالت خداوند را می‌بیند. ربوبیت خداوند را قبول دارد. جهان را فقط ماده نمی‌داند. جهان مادی را هم یک واقعیت مستقل از خدا تصور نمی‌کند و آن را، چه انسان را چه جهان را مدام به آن مرتبه بالاتر از واقعیات و مجردات غیر مادی ارجاع می‌دهد و بالاتر از همه به اصل حقیقت عالم که خداوند است غایت عالم را باور می‌کند. بنابراین دین از چه علمی تجلیل می‌کند؟ حتی تقدیس می‌کند؟ از علم منهای توحید یا علم بعلاوه توحید؟ این روشن بشود. این تقدیر از هر علمی نیست. علمی که علیه بشر به کار می‌افتد تکنولوژی که علیه بشر به کار می‌افتد تقدیس نمی‌شود. علم و تکنولوژی که به نفع بشر باشد. متأسفانه یک حالتی پیدا شده است بخصوص در صد سال اخیر این حالت پیدا شده، و کشورهای آسیایی و آفریقایی این حالت بیشتر است چون درون آن یک عقده‌ای هم هست عقده خود‌کم‌بینی و احساس حقارت هم هست این هم اضافه شده است و آن این که می‌گویند این آقا دانشمند هستند این خانم دانشمند هستند دانشگاهی‌اند، دانشجو هستند این فکر می‌کند این دیگر برای همه چیز کافی است، فکر می‌کند این خودش یک ارزشی است. دانشگاهی بودن و دانشجو بودن چه دانش حوزوی و چه دانش دانشگاهی این خودش مقدس نیست بلکه یک مقدمه است لذا ما دانشگاه بد داریم دانشگاه خوب داریم حوزه بد داریم حوزه خوب داریم دانشجو و طلبه بد داریم و خوب داریم. یک جوری شده که وقتی می‌گویند فلانی دانشجو است انگار دیگر تجلیل و تقدیس شد و این قطعاً خوب است حالا باید برویم دنبال بد بگردیم! همین خودِ این بد است همین دانشجو بد است همین دانشگاه بد است. چنان که خوب آن هم هست، حوزه‌اش هم همین‌طور است ماهیت علم یک جاهایی تفاوت پیدا می‌کند در این دوتا تعریف. روش‌هایش، ماتریس‌ها و قالب‌های علم یک جاهایی تفاوت پیدا می‌کند آن وقت هدف و نتیجه‌اش هم یک جاهایی تفاوت پیدا می‌کند البته یک جاهایی هم مشترک است و تفاوت در آن نیست. پس این‌جا جمع‌بندی کنم آنچه که به آن علم جدید و علم مدرن می‌گویند این بله، ریشه‌هایش حتماً به علوم و تمدن اسلامی برمی‌گردد و بعد از آن هم مسیحی، و سابقه‌اش هم قبل از آن به مصر و یونان به هند و ایران باستان ممکن است برسد. آن بخش‌های ابتدایی‌تر آن. اما فلسفه‌ای که پشت علم است آن مفروضات، آن جهان‌بینی، آن مبانی، آن اهداف، آن نگاه فلسفی می‌تواند دینی باشد می‌تواند الحادی باشد می‌تواند شکاکانه باشد یعنی نمی‌دانم همین‌طوری برو جلو شاید هست شایدم نیست نتایج این‌ها یک جاهایی مشترک است و یک جاهای زیادی هم متفاوت می‌شود. آن چیزی که اسم آن را در اروپا گذاشتند انقلاب علمی در قرن 17 میلادی، اتفاقاً در زمانی بود که فقط انحراف علم نبود، بلکه انحراف در عرصه خود جهان‌بینی و فلسفه هم بود در قرن 17 میلادی یک انحطاط بزرگ فلسفی پیدا می‌شود یعنی یک جهان‌بینی فلسفه مادی یا یک جهان‌بینی فلسفی شکاکانه، این دوتا کم‌کم بر جهان‌بینی فلسفی مسیحی قالب می‌شوند البته جهان‌بینی مسیحی کلیسایی اشکالات خودش را دارد ولی بالاخره دینی بود بالاخره خدا را قبول داشت، آخرت را قبول داشت، اخلاق را قبول داشت، فرشته را قبول داشت، وحی را قبول داشت، عدالت را اجمالاً قبول داشت، حالا خرافات را هم کم‌کم لابلای آن کردند، خدا انسان شد و انسان خدا شد! یکی پسر خدا شد! این کارها شد شرک آمد سوء استفاده کلیسا آمد ولی بالاخره یک بُن دینی داشت و در قرن 17 هم در عرصه فلسفه و هم در عرصه علم و علم تجربی، دیدند با جهان‌بینی مذهبی از نوعی که کلیسا می‌گوید نمی‌شود عقل‌ورزی و علم‌ورزی کرد لذا اول فلسفه غیر مسیحی شد بعد هم پشت سر آن علم. بنابراین اتفاقاً آن‌جا جهان‌بینی فلسفی هم که پشت تلاش‌های علمی که گفتند علم جدید و انقلاب علمی، خودِ آن دیدگاه‌های فلسفی هم ضد دینی شده بود و طبیعتاً نگاه غیر دینی به علم و به علوم تجربی و طبیعت هم حاکم شد. بنابراین آن نگرش فلسفی که پشت این مفاهیم است باید دید چیست؟ ببینید یک فیزیکدان متدین و بی‌دین و شکاک، هر سه‌تا راجع به زمان و ماده و حرکت و انرژی و فضا بحث می‌کنند تفاوت‌شان در چیست؟ تفاوت این است که یک فیزیکدان مسلمان می‌گوید این‌ها بخشی و مرتبه‌ای از واقعیت و حقیقت هستند در وجود خودشان هم مستقل نیستند. مراتب بالاتر و غیر مادی در این عالم هست و منشأ همه خداوند است و وجود این مستقل نیست بلکه وجود آن وابسته است. آن یکی می‌گوید یا از بیخ به چیزی وابسته نبوده و خودش است ماده سر پای خودش است یا اگر هم اول خلق شده در این تداوم تاریخی‌اش مستقل از خدا و ربوبیت و قدرت خداوند دارد عمل می‌کند. پس در این نگاه، جهان صرفاً مادی می‌شود ماده هم صرفاً تحویل می‌شود و به مفاهیم ریاضی و کمّی تقلیل پیدا می‌کند، ‌هرچه که با مفاهیم و با اصطلاحات ریاضی و کمّی قابل فهم است آن واقعیت دارد هرچه نیست واقعیت ندارد. امور کیفی واقعیت ندارند فقط امور کمّی واقعیت دارند چون با ریاضیات که شما نمی‌توانید امور کیفی را با معادلات ریاضی بیان کنید شما با کمیّت می‌توانید با بیان ریاضی بیان کنید. کمیّت هست ریاضیات هست لازم است اما کافی نیست، کیفیت را چطور تعریف می‌کنید؟ با ریاضیات؟ نمی‌شود. مثل این که بروید از قصابی نان بخواهید بعد او بگوید ندارم دست به یقه شوید دعوا کنید! بعد هم آخرش هم بگویی این در قصابی را باید ببندند این متخلف است! این جای چیز دیگری است آن جای چیز دیگری است! کجا آمدی دنبال چه؟ مثلاً طرف برود توی بقالی بگوید آقا پیچ و مهره دارید؟ می‌گوید نه، بگوید این چه نوع بقالی است که پیچ و مهره ندارد! دفعه بعد بقالی گفت برویم از شر این پیچ و مهره بیاورم رفت آورد آمد گفت پیچ و مهره داری؟ گفت بله. گفت آن بقالی را باید خراب کرد که پیچ و مهره دارد! جای پیچ و مهره که توی بقالی نیست! شما دنبال چه چیزی در کجا می‌گردید؟ مفاهیم ریاضی و کمّی جایش با ریاضیات است. جای مفاهیم تجربی حسی در آزمایشگاه است چطور مفاهیم عقلی و مفاهیم وحیانی را می‌خواهید در آزمایشگاه بفهمید غلط یا درست است؟ معیار دیگری دارد تخصص دیگری است استدلال‌های دیگری دارد روش دیگر و متدولوژی دیگری دارد و فرق می‌کند. شما با چشم‌تان می‌توانید بو تشخیص بدهید؟ با چشم می‌شود بو تشخیص داد بعد بگویید پس بو نیست. در حوزه مادیات هم نمی‌توانید این را بگویید. در حوزه مادیات هم نمی‌توانید این را بگویید چه برسد به حوزه فرا ماده. من آنچه را که بشود با فرمول ریاضی بیان کرد را قبول دارم! خب شما مشکل عقلی داری. همه چیز مگر کمّی است؟ مطالعه طبیعت در وجه ریاضی‌اش بله لازم است اما فقط در این وجه بیان نمی‌شود یک جنبه‌هایی در این عالم هست که کمیّت‌ناپذیر است. آن‌ها چیست؟ هیچی آن‌ها دیگر علمی نیست آن‌ها خارج از موضوع است آن‌ها علم نیست! چرا آقا آن‌ها هم علمی است آن‌ها معرفت است معتبر هم هست خارج از موضوع هم نیست بلک اصل موضوع است که حتی نگاه به عقل هم فرق می‌کند، یک وقت همین عقل که عقل عقل می‌کنید، یک وقت می‌گویید عقل منظور فقط عقل تجربی است منظور فقط همین قدرت استدلال در مفاهیم پیشدستی و پیش پایی است یک وقت می‌گویید عقل به معنی حقیقت متعالی است که خدای متعال به بشر داد و بعد می‌فرماید «اوّل ما خلق الله العقل» اول چیزی که در این عالم آفریده شد عقل بود. خداوند اول عقل را آفرید و بعد رو به عقل کرد و گفت «اَقْبِل فَاقْبَل» به من رو کن رو کرد گفت «فَاَدْبِر فأدْبَرَ» برگرد برگشت... خیلی روایت زیباست و از جهتی سمبلیک است و نمادین است و می‌خواهد بیان کند که اول مخلوق عالم عقل است و عقل مطیع خداوند است. خداوند به عقل فرمود رو کن و رو کرد و گفت پشت کن، پشت کرد، عقل مطیع بود. این که می‌گویید عقل، بله عقلی است یک وقت می‌گویید منظور از من عقل همین تجربه آزمایشگاه است که عقل می‌دانم! آن یک بخش کوچکی از عقل است عقل، یک مسئله بسیار فراتر از این مسائل است صرف قدرت استدلال نیست. عقل، از وحی تفکیک نمی‌شود عقل، فقط عقل تجربی من و شما نیست عقل کلی مطرح است متفکران مسلمان توضیح می‌دهند این که می‌گویند انقلاب نیوتنی، اگر مراد کشفیات جدید و تحلیل جدید از عالم است اصلاً این انقلاب نیوتنی نبود از چند قرن قبل در آثار ریاضیدانان و منجمّان و فیزیکدانان،‌ میکانیزیسین‌های مسلمان هست بروید ببینید دزدی کردی سرقت علمی است. اگر مراد از انقلاب نیوتنی یعنی تحول در همین جهان‌بینی، یعنی فلسفه‌ای که پشت علم است بله راست می‌گویید، انقلاب نیوتنی و انقلاب گالیله بله در قرن 17 در اروپا شد چون دانشمندان مسلمان همین کروی بودن زمین و چرخش زمین دور خورشید را هرگز از این‌ها نتیجه نگرفتند که ماوراءالطبیعه دروغ است هرگز چنین نتیجه‌ای نگرفتند. هرگز نتیجه نگرفتند که آب این‌طوری می‌شود که آن‌طوری می‌شود؟ پس خدا نیست! خب چه ربطی دارد؟ یعنی شما مکانیزم علل مادی را در این عالم فهمیدید چطوری نتیجه گرفتید که ماوراء ماده نیست ما این را نفهمیدیم که چطوری نتیجه گرفتید؟ کدام عقل می‌تواند این‌طوری نتیجه بگیرد؟ همین را به ما یاد بدهید. کدام عقل است که بگوید من فهمیدم آتش چگونه می‌سوزاند؟ من فهمیدم که باران چگونه می‌بارد بنابراین دیگر خدا نیست؟ همین عقل را یک کسی برای من تعریف کند یک جعبه شیرینی دیگر باز من به او می‌دهم! یعنی به من توضیح بدهد که کدام عقل است با کدام استدلال که می‌گوید ما تا نفهمیدیم پدیده‌های طبیعی چطور اتفاق می‌افتد مثل زلزله و سیل، می‌گوییم خدا، وقتی فهمیدیم دیگر خدا نیست. به آن خدایی که اول عقیده داشتیم بیخود بود آن خدا هم بی‌دلیل بود چون خدایی که قرآن معرفی می‌کند آن خدا به جای علل طبیعی نیست. بلکه مسبب الاسباب است. و بعد هم علت‌ها علت‌های مادی نیستند علت مادی علت اِعدادی است علت‌های حقیقی و هستی‌بخش اصلاً نمی‌توانند مادی باشند این‌ها در بحث فلسفه اثبات می‌شود این‌ها همه برهان دارد منتهی خب یک کسی که فیزیکدان و شیمی‌دان و پزشک و مهندس است که با این براهین سروکار ندارد طبیعی هم هست رشته شما کار دیگری است، رشته شما با رگ و خون و آزمایشگاه خون و مدفوع سروکار دارید یک کار بسیار محترمی است همین‌طور که بنده نباید در این عرصه هیچ حرفی بزنم در این عرصه هم ما یک عرصه عظیمی به نام مباحث برهانی فراتجربی داریم این‌ها علم است این‌ها تخصص است، این‌ها زحمت و دقت می‌خواهد، این‌ها دقیق‌ترین معادلات ریاضی است آن وقت اگر کسی عقلش در این عرصه‌ها تمرین کرده باشد و با مفاهیم دینی عقلی و وحیانی آشنا باشد این به یک دانشمند می‌خندد که می‌گوید ما فهمیدیم که چرا زلزله می‌شود پس چرا تا حالا بیخودی می‌گفتند خدا زلزله ایجاد می‌کند؟ ما فهمیدیم اصلاً خدا نیست این انرژی‌های درون زمین است که بالا می‌آید مگر گفته بودند خدا به جای این انرژی‌های زمین دارد این کارها را می‌کند؟ درست مثل کودک. بعضی از کسانی که در این عرصه‌ها حرف می‌زنند درست عین کودک کلاس اولی‌اند مثل این که بنده بیایم در عرصه رشته‌های شما هر رشته‌ای که می‌خوانید بنده بیایم در رشته‌های شما شروع به اظهار لَه کنم که این این‌طوری و آن‌طوری است! آقا چه داری می‌گویی؟ اصلاً ابتدائیات شیمی و مهندسی را نمی‌دانی همین‌طوری چه می‌گویی که حرف می‌زنی؟ دقیقاً کسانی که در این عرصه‌های معارف الهی آشنا نیستند از الف نتیجه ضال می‌گیرند! واقعاً مثل کودک دبستانی‌اند که بعداً اسمش را عقل می‌گذارند. کدام عقل؟ مگر شما به هر چیزی می‌توانید عقل بگویید؟ انقلاب نیوتنی اگر منظور آن است که در مکانیک و فیزیک پیشرفت‌های بزرگی شد بعد فیزیک الگوی علم شد هرچه مثل فیزیک است بگویید علم است و هرچه مثل فیزیک نیست علم نیست خب این اشتباه است. فیزیک علم است اما علم، فیزیک نیست. فیزیک علم است، شیمی علم است، پزشکی علم است اما علم، فیزیک و شیمی نیست. این یک سطح و یک بخشی از علم است. محسوسات واقعیت هستند اما لزوماً واقعیت محسوس نیست بخشی از واقعیت محسوس نیست بلکه معقول است و واقعی هم هست منتهی آن واقعیت را با میکروسکوپ و چشم و گوش و دماغ نمی‌فهمی همانطور که رنگ را با بینی‌ات نمی‌توانی تشخیص بدهی تازه هر دوی این‌ها مادی هستند آن را باید با قرآن و شهود بفهمی. یک حقایقی هم هست که نه با تجربه بشری و نه با برهان بشری و نه با شهود بشری عادی به دست نمی‌آید بلکه باید وحی بیاید بگوید. یک منبع عالی متعالی خطاناپذیر خالص معرفتی و پیامبری. علم دینی یعنی منبع تجربه، منبع علم و معرفت. تجربه از تو،‌ عقل از تو، شهود از تو، بالاتر از همه وحی. علم سکولار، یعنی علم وحیانی را قبول نداریم چون تجربی نیست علم عقلانی را قبول نداریم علم شهودی و باطنی را هم قبول نداریم فقط علم حسی و تجربی را قبول داریم یا علم حسی و عقل عادی تجربی را قبول داریم! این می‌شود علم سکولار و آن می‌شود علم دینی. در داشته‌ها اختلاف نداریم در نداشته‌های تو اختلاف است و یک چیزهایی هم به اسم علم اضافه می‌کنی که علم نیست. علم در متن یک جهان‌بینی و نگرش فلسفی بار می‌آید. حالا فلسفه که می‌گویم منظورم اصطلاح فلسفه نیست بلکه منظورم زمینه عقلی ماقبل تجربی و فراتجربی است استدلالی و برهانی و الهی است که اسلامی بودن یا نبودن علم از جمله یک بخش هم برمی‌گردد به این که آن نگاه پیشاعلمی و آن مفروضات علم چه چیزی است؟ این علم در تعریف غرب، یک مفروضاتی دارد حتی مفروضات آن مسیحی هم نیست که شما بگویید مسیحی است اسلامی نیست بلکه مسیحی و دینی نیست. اصالت ماده است. اصالت دنیاست. در حوزه انسان‌شناسی اصالت نفس و اصالت لذت است. اقتصاد موفق، سیاست موفق، حقوق بشر درست و مدرن و پیشرفته در این نگاه، آن سیاست و اقتصاد و حقوق بشری است که حداکثر سود و لذت مادی را به من بدهد و موی دماغ ما نشود و مدام شرط اخلاقی و شرعی و آخرت و دنیا را نگوید. همین بگوید خودت چطوری کیف می‌کنی و لذت می‌بری؟ همان کار علمی است. خصلت منطقی قوانین حاکم بر جهان ماده را باید بپذیریم اما مستقل نگیریم این را از علل ماوراء الطبیعی. علل مادی را از علل ماوراءالطبیعی نباید مستقل تعریف بکنیم فقط نظم مادی بر این عالم حاکم نیست نظم‌های دیگری هم بر این عالم حاکم است که نظم مادی جزئی از آن نظم بزرگتر است که آن بخش مهمی از آن مادی نیست به جهان مادی می‌شود پرداخت تجربی کرد کمیّت‌پذیری بله، مشاهده، تجربه، آزمانیش، امکان پیش‌بینی‌های مادی، کنش و واکنش واقعیت‌های محسوس بله، مطالعه ریاضی جهان بله، اما فقط این‌‌ها نیست و کافی نیست این اصل مسئله است و در تعریف غیر دینی انسان چه انسانی است که دیگر وقت نیست.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha